دیو Daeva
در جهان امروز گاهی برخی از بخشهای تاریخی و اجتماعی و فرهنگ باستانی با گذشت زمان و دور شدن از ماهیت اصلی آن به گونه اساطیر و افسانه و داستان بیان و یا شناخته میشود.اندیشه و دانش نوین برخی از گزارشهای تاریخی و حماسی و فرهنگی را افسانه میخواند تا واقعیت و گاهی گروهی آنرا ساخته و پرداخته داستاننویسان و شعرا میدانند! رویدادهایی مانند هفتخوان رستم و اسفندیار، نبرد رستم و دیو سپید، پرواز کیکاووس بر آسمان، سرگذشت زال و سیمرغ، پادشاهی جمشید و ضحاک ماردوش و پرواز تیر آرش و بسیاری دیگر از این دست برای بسیاری بیشتر جنبه داستان و افسانه دارد تا رویدادهای تاریخی و فرهنگی و اجتماعی مردم یک سرزمین. البته تنها برخی رویدادهای تاریخی و باستانی نیست که افسانه و داستان دانسته و خوانده میشوند بلکه در ادبیات و واژهها هم گاهی نیز با این بینش و شناخت واژگون روبهرو میشویم. هرچند جالب است که بدانیم تاریخ پر رمز و راز و افتخارآمیز نیاکان باستانی مردم ایران افسانه و داستان و اساطیر خوانده میشود، اما رویدادهای برخی از اقوام و سرزمینها نه تنها افسانه و اساطیر نیست بلکه از تقدس و پاکی و جایگاه آسمانی نیز برخوردارند! به هر روی بسیاری کوشیدهاند به گونهای فرهنگ و تاریخ کهن ایران زمین را انکار کرده و یا به گونه افسانه و داستان بیان دارند. اما با اندکی پژوهش و جستجو و شناخت متون و آثار کهن میتوان به ماهیت درست و راستین رویدادهای تاریخی و فرهنگی این سرزمین کهن پی برد. بسیاری از نامها واژههای کهن تاریخ و فرهنگ ایرانیان در این روزگار حتی برای خود مردم ایران هم افسانه و داستان هستند و آنها را بیشتر در داستانهای کودکان و افسانه و اساطیر برای بزرگان میبینیم و میخوانیم بدون اینکه به اصل و ریشه و جایگاه آن تاریخ و فرهنگ خود پی ببریم. یکی از این نامها و واژهها که امروزه بیشترین شکل افسانه و داستان را به خود گرفته نام و واژه دیو است. در کتابها و نوشتههای این روزگار ما تنها در قالب داستان و قصه با نام دیو برمیخوریم، اما با اندکی ژرفنگری و بینش و دانش میتوان پی برد که دیو و دیوها نه تنها افسانه و داستان نیست بلکه در این دوره نیز در اشکال گوناگون آنها را می توان دید.
واژهی دیو به چم روشنی و درخشندگی است. در سانسکریت دِو Deva و در اوستا دَئو Daeva و در فارسی دیو آمده است.
در فرهنگ و آیین هندوها به ویژه در نوشتههای ریگودا، دیوها (دوها) ایزدان و خدایان ستودنی هستند. در آیین و باورهای ودایی هندوها دیوها موجوداتی آسمانی و الهی و مقدس به شمار میروند. در این آیین دوها (دیوها) سی و سه خدای بزرگ آسمانی هستند که به سه گروه یازده تایی خدایان (ایزدان) بخش میشوند، هر گروه این خدایان به یکی از سه جهان(عالم)، یکی جهان آسمانی دوم جهان جو و سوم جهان زمین فرمان میرانند. برخی از این خدایان(دوها) نیز خدایان شر و بدی هستند، اما همگی این دیوها (دوها) در آیین هندو و در کتاب وداها ستودنی و مقدس هستند.
اما در ادب و فرهنگ و باور ایرانیان دیو مفهوم و چم (معنی) بسیار واژگونه نسبت به فرهنگ هندوها دارد. در فرهنگ و باور ایرانیان از دوران باستان تاکنون موجوداتی شرور و بد و زشت و نابکار به شمار میرفتند و میروند. آنها نه تنها ستودنی نیستند بلکه بسیار نکوهیده و مورد نفرت هستند. در هیچیک از نوشتهها و گزارشهای کهن ایرانی ما با دیو نیک و خوب و مقدس و ستودنی روبهرو نمیشویم. چه در باورهای دینی و آیینی و چه در گزارشهای تاریخی و ادبی ما همه جا با دیوهای شرو بد و کژاندیش روبهرو هستیم. البته این بدان مفهوم نیست که در ایران به هیچ عنوان دیوپرستی نبوده و دیوها پیروانی نداشتند بلکه بر عکس دیوپرستی هم در ایران رایج بوده اما فرهنگ ایرانی و باورهای یکتاپرستی(مزداپرستی) همواره با دیو و دیوپرستی مبارزه کرده و بهطور سرسخت با آن مخالفت داشته است. برای همین در سرتاسر ادب و فرهنگ ایران از آغاز تاکنون دیوها و دیوپرستی همواره نکوهیده و زشت و ناپسند به شمار رفته است. دیوپرستی همواره رویارو و دشمن مزداپرستی بوده و آیین و باورهای آن علیه هنجار هستی و آفرینش و مخالف فرهنگ و آیین راستی بوده است. برابر آیین و آموزشهای زرتشت کسی که از راه راستی و خردورزی دور شود دیوپرست به شمار میرود. برابر دین مزداپرستی زرتشت دیو و دیوپرستی تباهی و نیستی و زشتی و دروغ را به همراه دارد. اشو زرتشت در برابر آیینها و باورهای دیوپرستی ایستادگی کرده و آنها را سخت نکوهیده است. او رفتار دیوها و دیوپرستها را چنین بر شمرده است:
شما مردمان را بدکار و تباه ساختهاید. پس شما از دوستان دیو پرستان هستید، چون خود را از نیکاندیشی و اهورامزدا دور کرده و از راه راستی روی گردان شدهاید. (گاتها- یسنا ۳۲ بند ۴)
انجام آیینها و مراسم زیانبار و خرافاتی، کشتار(قربانی) جانداران کژاندیشی و منش و رفتار نابههنجار خرافهپرستی و دروغگرایی از نشانهها و پایههای آیینها و دین دیوپرستی است. از اینرو آنچه که موجب از بین رفتن فرهنگ و آیین راستی و زندگی و رفتار (اخلاق) نیک مردمان به شمار میرفت و مردم را به سوی زشتی و پستی و بدمنشی میکشاند در آیین مزداپرستی زرتشت بسیار نکوهیده بوده و دیوپرستی به شمار میرود. دیوپرستان با فریب و دروغ و خرافات مردمان را به تباهی و زشتی میکشاندند و از نادانی و رفتار و کردار ناپسند پیروانشان بهره برده و به توانایی زندگی خود میافزودند. اشو زرتشت با این گروه از مردمان و پیشوایان دروغین آنها به مبارزه پرداخت و آنها را سخت نکوهش کرده و زشتیهای آنها را به مردمان نشان داده است.
ای دیوپرستان شما بدمنشی و کژاندیشی و کردار زشت را به مردمان آموخته و آنان را گمراه کرده و از زندگی خوش و جاودان بیبهره ساختهاید. (گاتها- یسنا ۳۲ بند ۵)
با توجه به سرودهها و آموزشهای زرتشت و آیین مزدا پرستی به خوبی میتوان پی برد که دیوها و دیو پرستها نه تنها افسانه و اساطیر و داستان نبوده بلکه بهطور واقعی و راستین مردمانی بودهاند که در تاریخ و جامعه اقوام ایرانی وجود داشته و سخت برای تسلط به مردمان کوشا و پر توان بودهاند. دیوها و آیین آنها (دیوپرستی) تا پیش از زرتشت بهطور آشکارا و گسترده در بین ایرانیان رواج داشته و پس از زرتشت وگستردگی دین زرتشت و مزداپرستی رفته رفته در بین مردم کمتر و کاسته شد، اما آیین و منش و رفتار آنها پایان نیافت و به کلی از میان نرفت. در ادبیات دینی مزدیسنی ما بارها با نبرد و نکوهش با دیوپرستها و دیوها روبهرو هستیم. میتوان گفت دیوها و دیوپرستی آیینها و باورها و رفتارهای مخالف هر دوره مردمان بداندیش و زشت آیین بوده که بر خلاف آیین اشویی(راستین) وآفرینش نیک و پاک بوده است. به گونهای که همواره زیان و نیستی برای مردمان و آفرینش در پی داشته و به گونهای مخالف آفرینش نیک و باورهای اهورایی مردمان است. برابر آیین زرتشت یکی از پایههای پیوستن به دین مزداپرستی مخالفت با دیوپرستی است.
من خستو میشوم (میپذیرم) که مزداپرست زرتشتی دشمن دیوها و اهورایی کیشم… (یسنا- هات ۲۳، بند ۵)
نکوهش و سرزنش دیوها در نوشتهها و متون اوستایی نشان دهنده آیین دیوپرستی و وجود دیوها (مردمان دیو) در ایران است. در سرتاسر اوستا ما بارها دشمنی با دیوها و نکوهش آنها را میبینیم.
ای مزدا ما را با نیروی مهر و دوستی از گزند بدخواهان دور بدار. نیست شو ای دروغ، نابود شو ای دیو نژاد، نیست شو ای فرا کرده دیو، نابود شو ای فرا داده دیو، ای دروغ ای دروغ نابود شو… (خرده اوستا- سروش واژ)
من خستو میشوم و پایبندم به دین مزداپرستی که آورده زرتشت، کیش اهورایی و مخالف دیوپرستی است. (خردهاوستا- ماه نیایش)
در آیین و فرهنگ مزدیسنا هر آنچه که موجب تباهی و نیستی و آفرینش و مردمان را در پی داشت در ردهی دیوان بهشمار میرفت. این تنها دربارهی مردمان بداندیش و دروغپرست نبود که در شمار دیوان و دیوپرستان بودند، بلکه هرآنچه که در هستی موجبات تباهی و نابودی و فساد را در پی داشت در زمرهی دیوان بهشمار میآمد. برای همین برخی از کنشها و نمودهای آفرینش به عنوان دیو شناخته میشدند و سخت نکوهش شدهاند. مانند بوشاسپ (دیو خواب)، اپوش دیو خشکی وخشکسالی، ویزاتو دیو مرگ و بسیاری دیگر از این دست. در فرهنگ و آیین مزدیسنا و باور مردم ایران باستان برخی از این دیوها در برابر ایزدان آفرینش جای داشتند و میکوشیدند که آفریدههای نیک مزدایی را از بین ببرند. در اوستا ما گاهی نبرد بین این دیوان و ایزدان را میبینیم و میخوانیم.
ای اسپنتمان زرتشت هر دو تشتر بزرگ با شکوه و دیو اپوش به هم در آویزند و هر دو با هم بجنگند، در هنگام نیمروز تشتر بزرگ بر دیو اپوش(دیو خشکسالی) چیره شود و او را شکست دهد. (تیریشت- کرده ۶، بند ۲۸)
میدانیم که تشتر(تیر) ایزد باران و آب در ایران باستان بوده است. سرتاسر تیریشت ستایش این ایزد آب و آبادانی و باران است و در حماسهای درسرودههای تیریشت ما نبرد بین تشتر(ایزد باران) با اپوش( دیو خشکسالی) را میبینیم که سرانجام تشتر بر دیو اپوش چیره میشود. در تاریخ و فرهنگ ایران هر گروه از مردمان یا هر کسی یا هر پدیدهای که نابود کننده و بر هم زنندهی زندگی و آرامش و آسایش مردمان و آفرینش باشد دیو بهشمار رفته و پیروان آن دیوپرست هستند.
تو مر دیو را مردم بد شناس کسی کو ندارد ز یزدان سپاس
شاهنامه
از گزارشهای اوستا و همچنین پیامها و سروده های زرتشت بر میآید که این دیوها وجود داشته و جزئی از مردمان بودهاند، آنها موجودات شاخدار و دمدار و عجیب و غریب نبودند. هر چند در هنر ایرانی به ویژه نگارگری و داستانسرایی آنها را به گونهی موجودات خیالی زشت و کریه و ترسناک نشان دادهاند. اما چهره و اندام زشت و ترسناک آنها نشان از اندیشه و منش و رفتار و آیین نابودگر آنها داشته و دارد که با مردمان و آفرینش نیک اهورایی تضاد و دشمنی داشته و دارند و همواره در صدد نابودی آن هستند! اما گزارش دربارهی دیوها و آیین دیوپرستی و رفتار و منش دیوپرستها تنها به اوستا و سرودههای زرتشت پایان نمییابد. در ادبیات و تاریخ ایران از دوران باستان تاکنون ما با این جاندار ضد مردمی و فرهنگ و راستی روبهرو بوده و هستیم! غیر از گزارشهای و نوشتههای ادبی ایرانیان از دیر باز تاکنون یک نسخه بسیار مهم تاریخی مستند وجود دارد که نشان میدهد وجود دیوها و دیوپرستها افسانه و داستان نبودهاند بلکه آنها در بین مردمان و اقوام وجود داشتهاند.
در میان این کشورها (سرزمینها) جایی بود که دیوها پرستیده میشدند. پس از آن به خواست اهورا مزدا من پرستشگاه دیوها را خراب کردم و فرمان دادم که دیوها پرستش نشوند. جایی که پیشتر دیوها پرستیده میشدند در آن من اهورامزدا و ارت(۱) را با فروتنی پرستش کردم. (سنگنوشتهی خشایارشاه- تخت جمشید)
غیر از سرودهها و آموزشهای اشو زرتشت و اوستا دربارهی نکوهش و دوری از دیوپرستی این سنگنوشتهی خشایارشاه مهر تایید و تاکیدی بر وجود دیوها و دیوپرستی و رواج آن در ایران بوده است. هرچند که زرتشت بسیار دورتر از خشایارشاه دیوها را نکوهید و آنها را از مردمان دور ساخت، اما سنگنوشتهی خشایار شاه و حتی نوشتهها و گزارشهای ایرانیان پس از آن نشان میدهد که دیوها و دیوپرستها همچنان در بین مردمان کمابیش رواج داشته و همچنان نیز ادامه دارد. از نوشتهها و گزارشهای اوستا و اشو زرتشت و سنگنوشتهی خشایار بر میآید که دیوپرستی دین و آیینی در برابر مزداپرستی بوده و جریان آن خلاف و ضد آموزشها و آیینهای راستین دین اهورایی زرتشت بوده و زندگی مردمان را با خرافات و دروغ به نیستی و تباهی میکشانده است. دیوپرستی آیینی بر ضد فرهنگ و آفرینش و منش و رفتار بوده و همواره مردمان را از خرد و راستی و احترام به آفرینش دور میساخته است. دیوپرستی آیین و دینی بوده که در آن تنها پیشوایان دیوپرستی سود میجستند و نیرومند میشدند و مردمان رو ز به روز ناتوانتر و بیچارهتر میشدند. آیین و فرهنگ دیوپرستی علیه خردورزی و آزادگی و رسایی و بالندگی جامعه بوده و تنها برای گروهی ویژه سودمند و نیک به شمار میرفت.
در فرهنگ ایرانی (آیین راستین مزداپرستی) دیوها و دیوپرستها مردمی کژخو و زشترفتار بوده و منش و رفتارشان مخالف و واژگونه با رفتار راستین و مردمی بوده است. بهطور کلی آیین دیوپرستی آیینی مخالف فرهنگ و تمدن بوده و بر ضد پیشرفت زندگی مردمان بوده است. از اینرو همواره کسانی که خلاف منش و رفتار مردمان بودند و یا بر ضد منش و آیین اهورایی رفتار میکردند دیو به شمار میآمدند.
چو رستم بهگفتار دیو بنگرید جهان در کف دیو واژونه دید
کنون با من این دیو واژونه نیز به کوه افکند تا شوم ریز ریز
شاهنامه
در گذر تاریخ ایران ما با دیوهای بسیار روبهرو میشویم. در اوستا مازندران و گیلان (ورن) سرزمینی است که بیشترین دیوها در آن جای دارند و دیوپرستی در آن رواج بسیار داشته است. از اینرو هرازگاهی شاهان و جنگآوران ایران به نبرد با آنها پرداختهاند.
اینک برمیگزینیم آن اهو و رد بزرگتر از همه را، آن اهورامزدا را برای براندازی اهریمن نابکار، برای براندازی دیو خشم دارای جنگافزار خونین، برای براندازی دیوهای مازندران برای براندازی همهی دیوها و دروغپرستان ورن(گیلان) (یسنا- هات ۲۷ بند۱)
نخستین کسی که در تاریخ و فرهنگ ایران با دیوها و دیوپرستان به مبارزه برمیخیزد سیامک پسر کیومرس (۲) شاه پیشدادی بوده است که سرانجام در نبرد با دیوها کشته میشود.
جهان شد بران دیو بچه سیاه ز بخت سیامک هم از بخت شاه
شاهنامه (پادشاهی کیومرس)
پس از آن تهمورس سومین شاه پیشدادی (۳) به نبرد با دیوها برمیخیزد. تهمورس دست دیوها را از سر مردمان کوتاه میکند و بسیاری از آنها را کشته و بیشماری را اسیر و در بند مینماید، سپس آنها را در کارها و ساخت و آبادانی به کار میگمارد. از اینرو تهمورس به تهمورس دیوبند نامدار میشود.
جهاندار تهمورس پاک دین بیامد کمر بسته رزم و کین
یکایک بیاراست با دیو جنگ نبد جنگشان را فراوان درنگ
از ایشان دو بهره با افسون ببست دگرشان بگرز گران کرد پست
کشیدندشان خسته و بسته زار بهجان خواستند آنزمان زینهار
که ما را مکش تا یکی نو هنر بیاموزی از ما کت آید ببر
شاهنامه (پادشاهی تهمورس)
از گزارشها و نوشتهها برمیآید که دیوها از دانش نیز برخوردار بودند و حتی خواندن و نوشتن نیز میدانستند، اما آنها از دانش و فن و توانایشان برای بهبندگی کشیدن مردمان بهره میبردند و کارها و دانششان برای ستم و ویرانی بود تا آبادانی.
ما در ادبیات و نوشتههای کهن ایران با بسیاری از واژهها روبهرو میشویم که مربوط و منسوب به دیوها و دیوپرستی است. مانند دیوان، دیوانه، دوهنگاری(۴)، دیوار و غیره. در فرهنگ ایرانی هرگاه کسی از حالت عادی و رفتار پسندیده و منش و خرد بیرون میرود و کارهای ناشایست و غیراخلاقی و گاهی غیرعادی و خارقالعاده انجام میدهد آن را دیوانه میخوانند به مفهوم و چم کسی که کارها و رفتار واژگونه و دیو وار انجام میدهد. در نوشتهها ما برخی کارها را میبینیم که به دیوها منسوب است و یا دیوها آنها را انجام دادهاند.
بـه فـرمـود دیـوان نـاپـاک را به آب انـدر آمیـخـتن خـاک را
بهسنگ و بهگچ دیو دیوار کرد نخست از برش هندسی کار کرد
شاهنامه (پادشاهی جمشید)
همچنین در برابر گزارشها و متنهای کهن یکی دیگر از کارهایی که دیوها و دیوپرستها انجام میدادند سحر و جادو و دعانویسی و کارهای از این دسته بود. برای همین کسانی که با دیوها در این کارها همکاری میکردند. در متنهای اوستایی و پهلوی این مردمان به دیو و پری خوانده میشدند. دیوها مردهای جادوگر و بدکار و پریها زنان جادوگر و بدکار بودند.
از او درخواست ای باد زبردست این کامیابی را به من ده که من بر همهی دیوها و مردمان و جادوگران و پریها پیروز شوم، که من اهریمن را به پیکر اسب در آورده و در مدت سی سال با دو سوی زمین برانم. (رامیشت- کرده ۳، بند ۱۲)
دیوها همواره میکوشیدند که بر تخت شهریاری شاهان نیک تکیه بزنند و با ستم و دروغ و فریب بر مردمان فرمان برانند و جهان را رو به تباهی و بیچارگی بکشانند. از اینرو گاهی این دیوها و پیروانشان با دشمنان ایران نیز همگام میشدند تا بتوانند بر ایرانشهر و فرهنگ و آیین راستی بتازند و آنرا نابود سازند. از اینرو همواره این دیوپرستها و دیوها پیرو بدترین دشمنان سرزمین و مردم ایران بودند تا بتوانند در سایه آن یا در کنار آن با نیرومندی به اهداف سیاه و شوم خود برسند.
نهـان گشـت آییـن فـرزانـگان پـراکنـده شـد کـام دیـوانـگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند نـهـان راسـتی آشـکارا گـزنـد
شده بر بردی دست دیوان دراز ز نیکی نبودی سخن جز به راز
شاهنامه (پادشاهی ضحاک)
فروانروایی اژیدهاک (ضحاک) یکی از بزرگترین و درازترین فرمانرواییهای دیوها و دیوپرستان بر ایرانشهر و مردم و فرهنگ ایرانی بود. تا هنگامی که فریدون و کاوه آهنگر بر او تاخت آورده و اورنگ دیو و دیوپرستی را سرنگون ساختند.
همیدون شکسته ببندش به سنگ ببـر تا دو کوه آیدت پیش تنگ
به کـوه انـدرون به بود بند اوی نیاید برش خویش و پیوند اوی
شاهنامه(نبرد فریدون و ضحاک)
اما فریدون ضحاک را نکشت. چون برابر باور ایرانیان کشتن دیو بزرگ سبب افزونی دیوها میگشت و تخمه و نژاد آنها به بسیاری در جهان پراکنده میشد. اما این دیوها و دیوبچهگان و پیروان آنها با شکست ضحاک همچنان در کمین این بودند که بر فرهنگ و آیین مردمان بتازند و برآن چیره شوند. از اینرو همبستگی و یاری آنها را با دشمنان ایران به خوبی میبینیم.
پس آگاه شد نره دیوی از این هم اندر زمان شد سوی شاه چین
شاهنامه ( ارجاسب تورانی)
همچنین بود که در فرهنگ ایرانی و باور ایرانیان کسانی که با دیو و دیوپرستی میجنگیدند از دلاوران و پهلوانان و بزرگان به شمار میرفتند. در واقع یکی از نشانههای پهلوانی نبرد با دیوها و شکست دادن آنها بود. در شاهنامه و اوستا و برخی متون پهلوی با این دیوستیزی دلاوران و پهلوانان روبهرو میشویم. نبرد سیامک و تهمورس و جم، گذشتن رستم و اسفندیار از هفت خوان رستم، کشته شدن دیو سپید و ارژنگ دیو، به بند کشیده شدن ضحاک دیو به دست فریدون و کاوه آهنگر، نبرد گستهم (۵) با کافور مردمخوار و بسیاری از این دست از نمونههای حماسی و رزمآوری یلان و دلاوران ایران هستند. ما در تاریخ و فرهنگ ایران تنها نبرد رزمآوران و دلاوران با دیوها و دیوپرستان را نمیبینیم. در اوستا گزارشهایی میبینیم که نبرد بین دیوها و ایزدان را نمایش میدهد. تیریشت به خوبی به نبرد بین تشترایزد باران و آب با دیو اپوش(دیو خشکسالی) را به زیبایی به نمایش گذاشته و گزارش میدهد. در ادب و فرهنگ دینباوری ایرانیان به ویژه آیین مزدیسنا ایزدان نیک اهورایی همواره با دیوهای پلید اهریمنی در ستیز هستند. همچنین در ادبیات دینی پهلوی ما نقش دیوها و تازش و خرابی و ویرانی آفرینش و مردمان را به دست آنها بارها میخوانیم و میبینیم.
کتاب بندهش در بخش ششم بطور مفصل از تازش دیوها بر ایزدان نام برده و هر دیوی را با ایزد برابرش نشان داده است. در ادبیات مزدیسنا دیوها و دیوپرستی بسیار نکوهیده شدهاند. از دیدگاه مزداپرستی دیوها زادهی اهریمن بدمنش و کژاندیش و پرورده دروغ و تاریکی هستند از اینرو آنها همهی آفرینش و مردمان را به تباهی و نیستی میکشانند. در دورههای تاریخی ایران و در ادبیات ایران دیوها همواره وجود داشته و دارند و همواره به موجودیت آنها اشاره رفته و میرود. جهان نبردگاه پیروان راستی و نیکاندیش با دیوها و دیوپرستها است، به گونهای پیروان راستی و هنجار هستی پیروان و رهروان سپنتا من(۶) و دیوها و دیوپرستها رهروان و پیروان انگرهمن (۷) هستند.
هین که عالم گرفت دیو سپید خیز تدبیر رخش رستم کن
حکیم سنایی غزنوی
بر پایه فرهنگ و آیین ایرانی دیوها و دیوپرستها هیچگاه تمام شدنی و نابود شدنی نیستند. بلکه آنها در میان مردمان هستند و حتی برخی خود مردمان دیو هستند و دیوپرست. آنچه به انجام کردار زشت و ناپسند و اندیشهی اهریمنی دیوها و پیروان آنها پایان میدهد به بند کشیدن اندیشه و منش و رفتار آنان است و به زیر فرمان بردن آنهاست. همان روش و رفتاری که بزرگانی چون تهمورس و جم و فریدون و زرتشت با آنها انجام دادند.
در تاریخ فرهنگ ایران دیوستیزی و مبارزه با اندیشه و رفتار و یا زندگی دیو گونه آنقدر مهم و جایگاه ویژه داشته است که در ادبیات مزداپرستی کتاب داد( قانون) به نام وندیداد نوشته شد. وندیداد در گویش و ادبیات اوستایی به گونهی وی دیو دات است، به چم قانون ضد دیو. به این مفهوم که داد و آیین دادگری و روش و کیفرهای آن در راستای مبارزه با دیوها و دیوپرستی و نمودهای آفرینش دیو اهریمنی است. بیماری، آلودگی، ناپاکی، دزدی، تنبلی و بیکاری، ویران کردن و آلوده کردن زمین و آب و آفرینش، زنا و دروغ، فریبکاری، کشتن جانوران به ویژه جانداران سودمند مانند سگ، ویران کردن و خرابی شهر و آبادی، بیخردی، کژمنشی و بسیاری از این دست از رفتارها و منشهای دیوها و دیوپرستان بوده که در کتاب داد ضد دیو به مبارزه و دوری از آنها سفارش بسیار شده و حتی برخی از آنها کیفر و پا افره در پی داشته است. با نگاهی به وندیداد و نوشتههای اوستا و تعریفها و گزارشهای آورده شده در سرتاسر ادب و فرهنگ ایرانیان امروزه به خوبی روشن است که دیو و دیوپرست چیست و کیست و چه جایگاهی دارد. برابر آموزشهای آیین زرتشت و فرهنگ راستین ایرانی و قانون اشا (نظم آفرینش) بر هر مردم خردمند و نیکاندیش و آزادهای سفارش رفته که در سرتاسر زندگی بایستی همواره با دیو کژاندیش و بدکنش بجنگد و بر آن چیره گردد تا دست دیو و دیوپرستان از آفرینش نیک مزدایی و زندگی مردمان کوتاه کردد.
از تو دیو است چندین جورها جویی ز دیو تو رها کن دیو را تا زو بباشی خود رها
دیو را پیغمبران دیدند و راندندش ز پیش دیو را نادان ببیند من نمودم مر تو را
قصاید ناصر خسرو قبادیانی
ایدون باد
پژوهشگر ایران شناسی- دکترای تاریخ
احمد نوری( اریاچهر)
پاورقیها:
۱- ارت در پارسی باستان به گونه ارته Artha و در پهلوی ارد و در اوستا به گونه اشه (اشا) آمده است، به چم راستی و درستی است. در ادبیات و آیین مزدیسنا به مفهوم نظم و هنجار هستی است و قانونی که بر آفرینش فرمان میراند.
۱- کیومرس نخستین پادشاه ایران و سر سلسله پادشاهان پیشدادی است.
۳- پیشدادی نام نخستین سلسله پادشاهی ایران است، در اوستا به گونه پرذاته آمده به چم پیشرو در قانون یا نخستین قانون گزار
۴- دوهنگاره به چم نگارش و خط است.
۵- گستهم در اوستا ویستهم آمده و نام پسر کژدهم است. از جنگ آوران و پهلوانان دورهی شاه کیخسرو کیانی و در باور مزدیسنا او از جاودانها است.
۶- سپنتا من در اوستا به گونهی سپنامئینیو Sepanta maeinio آمده به چم منش (اندیشه) پاک و مقدس است.
۷- انگره من در اوستا به گونه انگره مئینیو Angra maeinio آمده به چم منش(اندیشه) بد و زشت، واژهی اهریمن برگرفته از واژه انگره من است.
برگرفته از:
۱- گاتها سرودههای زرتشت، برگردان پرفسور عباس شوشتری، انتشارات فروهر، ۱۳۷۹، تهران
۲- فرهنگ سانسکریت- فارسی، نوشتهی دکتر سیدمحمدرضا جلالی نائینی، پژوهشگاه علوم انسانی و فرهنگی، ۱۳۸۴، تهران
۳- یشتها، برگردان ابراهیم پورداود، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۶، تهران
۴- گزیده سرودههای ریگ ودا، برگردان دکتر سیدمحمدرضا جلالی نائینی، نشر نقره، ۱۳۷۲، تهران
۵- اوستا دانشنامه ایران باستان، پژوهش و نگارش احمد نوری(اریاچهر)، انتشارات آرتامیس، ۱۳۹۶ تهران
۶- بندهش، گزارنده مهرداد بهار، انتشارات توس، ۱۳۶۹، تهران
۷- فرمان شاهنشاهان هخامنشی، رلف نارمن شارپ، دانشکده ادبیات شیراز، ۱۳۴۶، شیراز
۸- فرهنگ نامهای ایران باستان، احمد نوری( اریاچهر)، انتشارات نهضت پویا، ۱۳۸۵
۹- شاهنامه، حکیم ابوالقاسم فردوسی، انتشارات پدیده (موسسه کلاله خاور)، ۱۳۱۲، تهران